با رفتن تو آسمان رنگی دگر شد
با رفتن تو دیدگانم خونین وتر شد
دیگه توان شعر گفتن در بر من نیست
با رفتن تو عصر من با ناله سر شد
غمگین ترینم در نبودت بین یاران
خون از دو چشمم گشته جاری همچو باران....
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که باید بروم حو صله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسا له ای نیست
عشق را تن پوش جانم می کنی
آتش عشق تو در جان من است
عاشقی معنای ایمان من است
کی به آرامی صدایم می کنی
از غم دوری رهایم می کنی
ای که در عشق و صداقت نوبری
کی مرا با خود از اینجا می بری
سال نو مبارک
کوله بار غم به دوشم ............... تو چرا صدا نکردی ؟
خار حسرت توی چشمام .........تو به من نگاه نکردی
بار رنجی توی دستم ............... تو غمی دوا نکردی
عشق کهنه توی سینم ............ تو چرا وفا نکردی
میدونم با بودنم غم تو دلت جون می گیره
می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره
اگه با موندن من باغ تو ویرونه می شه
میرم اما می دونم دل بی تو دیوونه می شه
فکر نکن که بی کسم خدا به دادم می رسه
کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه
مرهمی از شب چشمات واسه دردم نداری
خورشیدی اما خبر از تن سردم نداری
درد عشقی کشیده?ام که مپرس
زهر هجری چشیده?ام که مپرس
گشته?ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده?ام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
می?رود آب دیده?ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده?ام که مپرس
سوی من لب چه می?گزی که مگوی
لب لعلی گزیده?ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج?هایی کشیده?ام که مپرس
عاشق شدم عاشق سکوتمو شکستم
عشقتو باور کردم به پای تو نشستم
گذشتم و گذشتم من از خودم گذشتم
برای داشتن تو از جوونیم گذشتم
ببار بارون ببار سیرآب بکن این زمینو
بتاب آفتاب بتاب روشن بکن آسمونو
قسم به این ترانه ام به شعر عاشقانه ام
به وسعت کلامم به گریه شبانم
تو برام میمونی توی دنیای من
تو برام میخونی توی فردای من
فرا رسیدن سال نو را به شما تبریک میگم امیدوارم سال خوبی در پیش رو داشته باشید وبهترین آرزو ها را برای شما و خانواده محترمتان در این سال دارم.
...هیچکس نمی داند آنچه را که تو در دل داری و نمی فهمد
و هیچکس نمی بیند آنچه را که تو می بینی
!
ببین که یک عاشق اینجا چگونه می سوزاند!
خراب می کند آنچه را که ساخته و لحظه یی بعد بی تفاوت از کنار آنچه سوزانده می گذرد!
حتی دریغ از یک افسوس...
او یک عاشق(؟!) است.
دروغ رسم عاشق های زمینی ست.
شکستن رسم عاشق های زمینی ست.
سوزاندن رسم عاشق های زمینی ستو همیشه کسی هست که دنیایت را خراب کند
وهمیشه بارانی هست تا روزهای آفتابیت را خراب کند
!
همیشه.همیشه باران می آید اما کسی در باران نمی آید...
و تو هرگز زیر باران به کسی نمی رسیمی بینی ستاره؟
...!
اینجا حتی قصه ها هم دروغ می گویند.
اینجا هر نگاهی هر لبخندی هر وجودی مشق دروغ است.
همیشه کسی هست که آنچه را ساختی ـبا دست هایت ـ خراب کندهمیشه کسی هست که بشکند آنچه را که در وجود توست ـ قلبت را ـ
همیشه کسی هست که دلبسته ی شکستن تو باشد و عاشق خرد شدنت
می بینی ستاره؟
!
دنیا جای ماندن نیست.
همه ی زندگی دروغ است!
و دروغ خود زندگیستدنیا جای ماندن نیست
...و مرگ خوشترین سازی ست که غم هایم را در آن می نوازم
از فرانکفورت مینویسم.....................
اینجا همه چیز عالیه و دوست داشتنی......
کلی حرف هست که سر فرصت میگم براتون......
فعلا خداحافظ
چرا ما ادما این جوری هستیم؟
تا کی میخواییم راجع به ظاهر ادما قضاوت کنیم
چرا فکر می کنیم کسی که همیشه لبخند رو لبش داره
غصه نداره ،تنهایی نداره،یا این چیزا رو درک نمی کنه
برای چی به کسی که سالی یه بار اونم به زور می خنده و یا کسی که جواب ادمو به زور میده میگیم
به به چه سنگین و باوقاره و اونوقت کسی رو که به ساده ترین چیز میخنده و
کسی رو که انرژی یه لبخند رو به دیگران میده میگیم سبک و جلف !
چرا کسی که ساده به زندگی نگاه میکنه به نظرمون احمق میاد؟
ولی عوضش ادمی رو کلک میزنه و دروغ میگه رو زرنگ و تیز میدونیم !
واقعا چرا اینجوریه ؟ شما میدونین ؟؟
این منم ...
گمشده ای میان آدمهایی از جنس سنگ !!!
این منم ...
همان دیوانه ای که " حرف آخرش " را ،
هیچکس جز خدا نفهمید ..........
امروز را به تو معلم زندگانیم که ابتدا عشق
و سپس .... بی وفایی رابه من آموختی
تبریک می گویم .....